نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط VNR |

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط VNR |

نازنینـــــــــــــــــــم !

بی تو اینجا نا تمام افتاده ام

پخته ای بودم که خام افتاده ام

گفته بودی تا که عاقلتر شوم

آه ، می خواهی مگر کافر شوم

من سری دارم که می خواهد کمند

حالتی دارم که محتاجم به بند

کاشکی در گردنم زنجیر بود

کاشکی دست تو دامنگیربود

عقل ما سرمایه دردسر است

من جهان را زیر وبالا کرده ام

عشق خود را در تــــــو پیدا کرده ام

من دگر از هر چه جز دل خسته ام

عهد یاری با دل دل بسته ام

بر لب تو خنده مجنونی ام

خنده تو رنگی از دلخونیم  

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط VNR |
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم 
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط VNR |

چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده ،

چرا که دیروز ما وقت نکردیم از او تشکر کنیم .

چی می شد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی کرد ،

چون امروز اطاعتش نکردیم

. چی می شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود ، چرا که امروز قادر به درکش نبودیم . . .

.


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط VNR |
جملگی در حكم سه پروانه‌ایم
در جهان عاشقان، افسانه‌ایم
اولی خود را به شمع نزدیك كرد
گفت: آی، من یافتم معنای عشق
دومی نزدیك شعله بال زد
گفت: حال، من سوختم در سوز عشق
سومی خود داخل آتش فكند
آری آری این بود معنای عشق ...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط VNR |

الو؟

الو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست هزار دفعه این

شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست شما

که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده

هایتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من

است یا که عیب سیم هاست؟ چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر صدای

من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه می دهی برایت درد

دل کنم شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست دل مرا بخوان به سوی

خودت

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط VNR |
جاده ی قلب مرا رهگذری نیست كه نیست
جز غبار غم و اندوه در آن همسفری نیست كه نیست

آن چنان خیمه زده بر دل من سایه ی درد
كه در او از مه شادی اثری نیست كه نیست

شاید این قسمت من بود كه بی كس باشم
كه به جز سایه مرا با خبری نیست كه نیست

این دل خسته زمانی پر پروازی داشت
حال از جور زمان بال و پری نیست كه نیست

بس كه تنهایم و یار دگر نیست مرا
بعد مرگ دل من چشم تری نیست كه نیست

شب تاریك ، شده حاكم چشم و دل من
با من شب زده حتی سحری نیست كه نیست

كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
كه به شیرینی مرگم شكری نیست كه نیست
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط VNR |

باران گرفته است دوباره بهار شد*/* چشم تمام پنجره ها اشکبار شد

افسوس, بی گدار دل من آب زد*/* قربانی جدید غم روزگار شد

با کودک شرور دل من چه کردی؟*/*طفلک اسیر عشق تو شد بی قرار شد

سوگند خورده بود دلم “منزوی” شود*/*بیچاره به نگاه قشنگت دچار شد

در شعر از نگاه تو گفتم دلم گرفت*/* دیدی که بیت های غزل هم خمار شد

یک روز می رسد که تو هم عاشقم شوی*/* روزی که اسب وحشی چشمت مهار شد

امروز باز از تو و چشمت نوشته ام */*باران گرفته بود دلم بی قرار شد

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط VNR |

امشب دلم برای تو تکثیر می شود*

در این غزل که نام تو تفسیر می شود*

در شعرهای حضرت حافظ پیاله ای ست*

از آن به چشم های تو تعبیر می شود*

وقتی خدا میان نگاهت نشسته است*

خیلی عجیب نیست که تکبیر می شود –*

ذکر مدام و ورد لبم ، آسمانی ام*

خورشید در نگاه تو تصویر می شود*

باید تمام عمر برایت بغل شوم*

باید تمام عمر … بیا ! دیر می شود !*

هر روز بوسه های مکرر ، ولی بگو*

دل از شراب سیب مگر سیر می شود ؟!*

سخت است از تو شعر بگویم امید من*

این دل به پای قافیه ها پیر می شود*

تا زنده ام برای تو می گویم از خودم*

از شاعری که بی تو زمینگیر می شود*

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:طنز,جوک,جک,لطیفه,جک جدید,لطیفه جدید, توسط VNR |

از خره قل مراد میپرسن: چى شد که خر شدى؟

سرى تکون میده و میگه: امان از رفیق ناباب . . .

.

.

.

قل مراد تو مسابقه دو دوپینگ میکنه،‌

ازقضا آخر میشه! رفقاش میپرسن: بابا چرا آخر شدی؟‌

میگه: آخه نمیخواستم بهم مشکوک شن! 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.
target=div class=date / target=